https://www.instagram.com/p/B6n8S8tJKzV/

واااااااای وااااااای 

بله بله بعد از تمامی تعطیلات دوست داشتنی 

به آغاز امتحانات دی ما میرسیم ????????????????

 

بعد من ی  معلم دارم   معلم علوم 

هر جلسه میخواد امتحان یا شفاهی درسی رو امتحان بگیره

میگه : من اصلا خوشم نمیاد امتحان بگیرم چون بچه ها جواب نمیدن عذاب وجدان میگیرم

بیناموس سخت ترین سوالا رو اون میپرسه  همیشه هم از همه میپرسه ???? درکش نمیکنم 

 


تولدهههه هاااااا 

بیاید اینجا ببینم 

زیر این پست باید یه پارتی حسابی بگیرین 

باید معلوم شه ماکانی اید یا ن 

بدویید 

 

همخوانی کنید : 

امشب دله من با دله تو جوره 

امشب حسه من یه حسه مغروره 

امشب شبه میلاد چشماته 

امشب تموم حسم باهاته 

????????????????????????????حالا شماااااااااا 

.

.

همه آماده ایم با نور و ساز و چشمک

ای عزیز امشب تولدت مبارک

تولدت مبارک ، تولدت مبارک

هوووووووووووو

 

 

????????????????????????

 

????????????????????????

 

????????????????????????

 

 

 

 

تولدهههههههههههههههه

 

 

 

????????????????????♥️????????✨✨????????????????♥️????????????????????????????????♥️????????✨????♥️????????????????????????♥️????????✨????♥️????????????????????❤❤❤❤????????????♥️????✨????????♥️????????????????????????????????✨✨????♥️????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????♥️????????????✨✨

 


عشق دی ماهیه من 

مراقب قلب نازکت باش 

زود میشکند 

مراقب لبخند هایت باش 

برای افراد بی ارزش به هدر میروند 

مراقب موهایت باش 

نکند باد آنها را نوازش بکند 

مراقب لب هایت باش 

مراقب چشم هایت باش

مراقب دست هایت باش 

                 مراقب خودت باش    

 

 

 

عشقم 

تک ستاره ی آسمونم

اولین و آخرین عشقم 

توی ساعت عاشقی بهت میگم                   

❤❤❤❤تولدت مبارک ❤❤❤❤

 

 


یعنی انقد زود پارت بعدو بزااااریم ???????????? بچه ها بعد از ی مدت ک نبودم مخاطبای وب خیلی کم شدن اگه واقعا ب نظرتون رمان ساعت عاشقی قشنگه و یا وبلاگو دوست دارید خواهشا و لطفا اگه تونستید معرفی کنید ب دوستاتون یا ب وبلاگ های دیگه صد در صد اگه وبلاگ بزرگ تری داشته باشیم از همه نظر بهتره عااااشقتونم مرسی ک هستید
پارت 59 ملینا : از سرکار برگشتم خونه برای فردا صب بلیط داشتیم ک برگردیم کانادا اریا داشت وسایلاشو جمع میکرد منم چمدونمو آوردم آریا * بدو نمیرسیما من & خستم نمیتونم تند کار کنم *باش دورت بگردم بزار کمکت میکنم بغض گلومو گرفته بود و فشار میداد دلم برای آریا میسوخت اون دوسم داشت ولی من نامردی کردم از خودم متنفر بودم چطور تونستم انقد سنگ دل باشم سرم گیج رفت نشستم رو تخت آریا دویید سمتم نشست جلو پام *ملینا ملینا چیشد ؟ ملینا خوبی؟ &اره خوبم فقط ی لحظه سرم گیج

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

answering unanswered questions جهان ما خرید اینترنتی Ahmad1392 akhbar tecnolozh8 تنور سنتی